تولدت مبارک

خب ....سریع بریم سراغ اصل ماجرا(اصلا فک نکنی این چیزی که میخوام بگم از وبلاگ چند لحظه

فهمیدما نه! اصلا)میگن که تولده البته نمیگنا من میگم یعنی میدونستم یعنی نمیدونستم

ولی باید تولده یکی باشه که خیلی عزیزه واسه خودش و ما ! من که نمیدونم کیه

هر کی هست تولدش مبارکه فک کنم!!

خبری هم ازش نیس ! من خودم تو وبلاگ الهام خانوم فهمیدم که تولدشه!!

حالا چند سالت شده خانوم محترم؟؟

داری پیر میشیا به جمع ما پیران نت خوش اومدی..

خــودت بیــا بــگو تــولده مــنه

حالا خوبه تولدش نباشه و من ضایع شم

اگه میدونستم کِی تولدته یه پارتی یا یه میتینگ کوچیک در حد ارشاد میگرفتم برات

راستی اگه تو وبلاگ پارتی بگیریم فیلتر میشیم؟!

خلاصه اینکه ببخشید اگه نتونستم درست از خجالتت در بیام میتونستم فردا بنویسم ولی فردا

دیر میشه .ما اینجا دو سه تا نویسنده داریم یکی از یکی تنبل تر

اشپز که دو سه تا میشه همینه دیگه!فردا که باشه امروز من دانشگام نمیتونم بیام بنویسم

اینارو!الانم درست نمیفهمم چی دارم میگم از بس که خوابم میاد

تولده اونی که خودش میدونه:

مـــــــــــــــبــــــــــــــــــــــارکــــ ـ ـ

بازم گلچین


اون دو ستانی که عکسا رو نمیبینن اینجا تو ادامه مطلب گذاشتم این عکسا خاطرات ما رو زنده میکنه،الان زنده شده ول کنه ما نیس
ادامه مطلب ...

شراب فروش

گروه اینترنتی میشی گروپــــ


سرمایه داری در نزدیکی مسجد قلعه فتح الله کابل رستورانی ساخت که در آن موسیقی و رقص

بود و برای مشتریان مشروب هم سرو می شد ملای مسجد هر روز در پایان موعظه دعا

می کرد تا خدا صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی بر این رستوران
 نازل یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شدید شد و رستوران به
 خاکستر تبدیل گردید
ملا روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن
 آن خانه فساد را به مردم تبریک گفت و اضافه کرد: اگر مومن از ته دل از خداوند چیزی بخواهد،
 از درگاه خدا ناامید نمی شود ما خوشحالی مومنان و ملای مسجد دیری نپایید

صاحب رستوران به محکمه شکایت برد و از ملای مسجد خسارت خواست
ملا و مومنان چنین ادعایی را نپذیرفتند قاضی دو طرف را به محکمه خواست و بعد از این که
سخنان دو جانب دعوا را شنید، گلویی صاف کرد و
گفت : نمی دانم چه بگویم ؟
!سخن هر دو را شنیدم
یک سو ملا و مومنانی هستند که به تاثیر دعا و ثنا ایمان ندارند
وسوی دیگر مرد شراب فروشی که به تاثیر دعا ایمان دارد
(این داستان خیلی مفهوم داره)