ضرب المثل کاشونی-سری سوم

فارسیش:دنده ات خارش دارد؟؟

معنیش:به کسی میگن که دنبال دعوا میگرده

فارسیش:روز مثل سگ می دود،شب مثل شاغال میخوابد

معنیش:کنایه از ان است که روز بسیار کار میکند و شب با صدای خنّاس میخوابه

فارسیش:پاچه شلوار را جمع کرده و بالا زده.

معنیش:به کسی میگن که ؛ پر رو ، بی ادب و بی نزاکت است.

فارسیش:خر تویِ کردویِ کلم ها می کند.

معنیش:به استهزا به کسی میگویند که؛از روی اگاهی رشته کلام را میخواهد عوض کند

بار دومیه


خب بعضی ها که بازی رو بلدید اونایی که بلد نیستن اینجوریست:
همه تو یاهو مسنجر ON باشن چون اینجوری به موقع میگم کِی بیاید تو بازی
این بازی اینجوریه که من تو یاهو مسنجر به شما یه ادرس میدم شما تو اون ادرس
که همون ادرس بازی اسم فامیلِ، ایمیل و اسم ـتون رو وارد میکنید
میرید تو یه صفحه که به شما میگه صبر کنید تا دوستاتونم بیان تو بازی
زیرشم نوشته "شروع بازی"من تو صفحه ی خودم اسم اونایی که ایمیل و اسمشون رو وارد
کردن و وارد بازی شدن میبینم هر وخت ببینم همه بچه ها اومدن من شروع بازی رو میزنم
اون موقع شما باید شروع بازی رو بزنید تا وارد اصلِ بازی بشید،من تو یاهو مسنجر بهتون میگم
کِی شروع بازی رو بزنید.این فرایند(حال کردی کلمه رو)کمتر از ده دقیقه باید انجام بشه
یعنی تو ده دقیقه همه باید بیان تو بازی اگه دیر کنید بازی براتون بسته میشه
پس سریع بیاید تو بازی
توو یاهو مسنجر ON باشـــــــــــــیدااااااا

مراحم شدن:))

خاطراتمون رو شروع میکنم بعدش ابصارش رو میدم دسته مهدیار،خودش بلده چیکار کنه

چند قرن پیش که ماها تازه داشتیم بزرگ میشدیم خیلی شیطون و به قول معروف جنس خراب

بودیمFarting

مشهد که میرفتیم یا وختی دوره هم جمع میشدیم زنگ میزدیم به این و اون و سر به سرشون

میزاشتیم و کلی میخندیدیم زنگ میزدیم اونم نه صبح نه ظهر نه شب ، نصفه شب زنگ 

میزدیمو مردم رو از خواب بیدار میکردیم و ادرس دفتر و شماره تلفنِ مجتهدا رو ازش میپرسیدیم

(مریض بودیما)یه بار ساعت 3 بعد از ظهر بود ما تو قطار بودیم داش حوصلمون سر

میرف که یهو چشممون خورد به دسته ی صندلی قطار دیدیم یکی شمارشو نوشته()

زیرش نوشته حمید رضا!!ما هم همه با هم فکرمون رفت یه جا،اونم اینکه چه سرگرمی بهتر از

این!خلاصه زنگش زدیم بعد از کلی بوق خوردن بالاخره برداشت 

بهش گفتیم: حمید کجای؟

گف:(با صدای خسته و خوابالود)خونم خوابم برده بود

گفتیم:حمید من دو ساعت اومدم در خونتون بدو بیا دمه در دیگه بدو

گف:الان لباس میپوشم میام ، همین الان اومدم صب کن

ما:

اون:

آخی خواب بود کلا هنگ بود یادش رفت شماره رو نیگا کنه یادش رف بپرسه شما

ما:..........

اصلا یه مزه ی خاصی داشت وختی یکی رو اینجوری میزاشتیم سره کار

حالا تو ادامه مطلب یه فایل صوتی هست که مال همون قرن ـهاس! بد نیس باحاله...


ادامه مطلب ...

تمرین پارکور

ادامه مطلب واسه همس چه اونایی که میبنن چه اونایی که نمیبنن عکسارو ادامه مطلب ...

بدو بدو داغ داغ

بازی داریم هر کی پایس وایسه میخوایم اسم فامیل بزنیم

زمان برگزاری:ساعت 8 شروع میشه

مکان برگزاری:سنتیگو برنابعو

....ادرس رو بالاخره الی داد....لینک عوض شد دوباره بیاید تو فقط سریع

دوباره کلیک کنید....من خودمم بلد نیستم همش تقصیر الیِ


فعلا بازی رو یاد گرفتیم و چهار نفری بازی کردیم من خودمم بلد نبودم اصلا

نمیدونستم چه جوریه.اما حالا دیگه فهمیدم چه جوریه اگه از بازی اسم فامیل خوشتون اومد بگید

تا اون هفته هم بازی کنیم

12 مهر

سلااااام به بچه های گل نتی......این گل بابت عذر خواهی ازتون بخاطر دیر اومدنم:تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

خب امروز از دیروز میگم که تولد محمد جواد بود(یکی از بچه های گروهون دیگه)دیشب با

بچه ها قرار گذاشته بودیم بترسونیمش و ابیرام زنگش زد و بهش گف محمد لباس کثیفات رو

بپوش که امیر و اینا میخوان تا دیدنت کیک رو بزنن تو صورتتتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنیدمهدی زنگش زد و بهش گف 

برات یه کیک سفارش دادیم سنگ قبرِ"پرانتز باز تو راه که داشتیم میرفتیم دنبالش یه گربه بر اثر

بی احتیاطی و نگاه نکردن به سمت راستش هنگام عبور از خیابون تشریفشون رو بردن روی سِپَر

جلو ماشینمون و با لاستیک عقب روی ستون فقراتش رد شدم.مُــــرد چند قدم راه رفت و بعدش

افتاد وایسادیم دیدیم مُرده پرانتز بسته"خلاصه رسیدیم به ارزانکده 0361 محمد جوادو(این

ارزانکده هم داستانی داره واسه خودش که تو قسمت "چه خبرا؟"میگم)پیاده شدیم و بوس و اینا

رو شروع کردیم.تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید(اینا چرا بهم بوس نمیکنن عه!)منتظر بود کیک رو بزنیم تو

صورتش،انداختیمش تو ماشین و بردیمش پارک و اونجا نشستیم و شروع کردیم به چرت و پرت

گفتن و خندیدن بعدش رفتیم کادویِ کیکیش رو بیاریم بهش گفتیم کیک نیس یه کادوئه بیا بازش

کن.حالا مگه باز میکرد؟هعی ما میگفتیم حواست باشه برق نگیردت و حواست باشه یهو

مشت از تو کادو نیاد بیرون بزنه تو صورتتتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید.واااای که چه حالی میدادکادوش رو عکس

گرفتیم ازش قبل از این که بهش بدیم ایناهاش:





بعدش که با هزار ترس و لرز از اینکه یه وخت چیزی تو این جعبع نباشه که بترکه بیاد بیرون
بازش کرد و خوشال شد اینجوری:(میخواستم از کادوشم عکس بگیرم ولی چون شب بود
نشد بگیرم جالب در نمی اومد بعدا میگیرم میزارم)بعدش من و حسین رفتیم و کادویِ اصلی رو
براش اوردیم و یواشکی از پشت سر تقدیمش کردیم؛یه عصای رینگ اسپرت و مجهز به سیستم
پروازتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنیدعصا رو که دید خیلی خوشال تر شد!فک کنم این بهترین هدیه بود که گرفته بود...هرهر
خلاصه از ساعت 8 شب تا 12 و نیم نشسته بودیم و میخندیدیم البته یخورده هوا سرد بود
به خاطر همین نتونستیم از خودمون حرکات موزون نشون بدیم.همین دیگه برگشتیم خونه
و دیشبم اینجوری داشت تموم میشد که تو راه برگشت گفتیم بریم بالا سره جنازه گربه هه
یه عکس یادگاری با مرحوم بگیریم که دیدیم اصلا نیسبه جونِ خودم مرده بودا
فک کنم با این سرعت و فشاری که ما با ماشین روش رد شدیم فقط قُلِنجِش شکست
(اووووووه اووووووه چقد فک زدم)